مـداد رنگــی



دیشب به اصرار مادر جان رفتیم مولودی 
خانم مداح / مولودی خوان ( چی میگن بهشون ؟ ) یه شعر و در سبک رپ و بر وزن آهنگ زانیار میخوند
بعد هم میکروفون و داد دست یه پسربچه آهنگ آقامون جنتلمنه ساسی مانکن و خوند
بعدشم خودش آهنگ آیریلیق آذری گوگوش و خوند
و من تمام مدت پوکر فیس نگاه میکردم :|

همانا که یکی از باگ های زندگی امکان نداشتن زندگی توی کتاب هاییه که میخونی و عاشقشون میشی :دی
تا حالا هزار تا کتاب خوندم و با این وجود هربار یکی ازم پرسیده 
اگر امکانش وجود داشت دوست داشتی توی کدوم کتاب زندگی کنی جوابم فقط یک چیز بوده :
کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم از زویا پیرزاد 


امشب حال من خوب نیست

قلبم و مشت سنگین غم داره فشار میده

اما حتما بهتر میشم

روزی میاد که باز سرپا میشم،میخندم و دیگه از یه رگ نامرئی توی قلبم خون جاری نمیشه


امشب سر نماز دلم شکست و بغضم هم شکست و قامتم هم شکست

وجودم تهی شد و دستم خالی شد و روحم ترک برداشت

اما حتما روزای بهتری هم هست و خنده باز میاد مهمون لب هام و چشمام میشه و دستام نمیلرزه


امشب من و دعا کنید

امشب دلای شکسته و بغضای شکسته و قامت های شکسته رو فراموش نکنید


دوست دارم راجع به خودم حرف بزنم 

و دوست دارم خودم رو با ساده ترین و راحت ترین کلمات معرفی کنم

و دلم میخواد این برون ریزی رو همین الان که بازدیدای وبلاگم به زور به روزی 20 تا میرسه و 11 تا دنبال کننده دارم انجام بدم، مبادا که روزی بیاد و تحت تاثیر وجود جمعیت زیادی که ممکنه من و دنبال کنند دست به خود سانسوری بزنم 

روز پنجم بهمن ماه سال 1370 به دنیا اومدم و از لحظه تولد دختر ناز پرورده ای بودم که به لطف پدر و مادری فداکار طعم سختی زندگی رو نچشیده

تو تمام دوران تحصیلم دانش آموز ممتاز بودم و از کودکی حتی قبل از مدرسه رفتن عشق زیادی به کتاب خوندن داشتم

با رتبه 1199  دانشگاه علامه طباطبایی رشته مددکاری اجتماعی قبول شدم و بلافاصله بعد از فارغ تحصیلی وارد دنیای کار شدم

تلاطم های زیادی توی روابط عاطفیم نداشتم،عاشق شدم و عاشقم شد و چهار ساله کنار همیم و تلاش میکنیم با هم زندگی بسازیم و توی مسیریم تا ببینیم دنیا برامون چی میخواد.


شاید شما فکر کنید من با این هفت خط بالا خودم رو معرفی کردم

اما در واقع این حرف ها پوسته ظاهری از هر انسانی هست که خودش رو توی سه واژه سن و مدرک تحصیلی و شغل خلاصه میکنه 

برای شناختن من واقعی ، با من باشید

با من حرف بزنید

و صبر کنید تا زمان معرفی کننده من باشه نه کلماتی که که میتونن یک فریب بزرگ باشن.




«. به اعتقاد من ٰدنیا تنها یک بخش است، دنیای اغنیا و در حاشیه آن توده ای از زباله های آلوده آن به نام دیگران!

از ماهیت اصلی روح چیزی نمی دانم، اما این را کاملا فهمیده ام که روح از کدام بخش بدن تا مرز انهدام سقوط میکند،

از نقطه سیاه رنگ و ریزی در مردمک چشم.

و اینکه نگاه انسان ها،از نگاه گرگ ها نیز ناپایدارتر است و آنچه در نگاه انسان ها دیده میشود، به مراتب وحشتناک تر از نگاه گرگ هاست.»


کریستین بوبن -  دیوانه وار

ادامه مطلب

من بعد از هزار سال تمام حتی

روزی مرده ام به خانه باز خواهد گشت

تو از این تنبوره ن توی کوچه نترس

نمی گذارم شب های ساکت پاییزی

از هول و ولای باد لرزان بترسی

هر کجا که باشم

باز کفن بر شانه از اشتباه مرگ میگذرم

می آیم مشق های عقب مانده تو را مینویسم

پتوی چهارخانه خودم را تا زیر چانه ات بالا میکشم

و بعد یک طوری پرده را کنار میزنم

که باد از شمارش مردگان بی گورش

نفهمد که یکی کم دارد.

#سید_علی_صالحی

 

+ مدت ها بود که غم روی دلم سنگینی میکرد و اگر سکوت کرده بودم برای این بود که نمیخواستم تو روزایی که برامون از در و دیوار غم میباره منم باری روی دلتون باشم

++ خسته از غم خوردن برگشتم که بازم دستمو به زانوم بگیرم و بلند شم و فکر کنم اینبار آخر ماجرا حتما خوشه

+++ مرسی از خیلی هاتون که معرفتتون زیاده و مثل گل نیلوفر توی دنیای مردابی این روزا باعث میشید آدم فکر کنه زندگی هنوزم قشنگیاشو داره

 


خیلی وقت بود به خاطر دو تا مشکل تحت فشارهای عصبی و استرس زیادی بودم

اولیش مربوط به خانواده بود و کل زندگیمون و تحت الشعاع قرار داده بود و من برای اولین بار اینو تجربه میکردم که تحمل درد و رنج خانواده به مراتب خیلی سخت تر و جانکاه تر از درد شخصیه

دومیش هم مشکل شخصی مربوط به من و یار بود و گره هایی که عوض باز شدن ، سخت تر و پیچیده تر میشد

درست تو اوج نا امیدی مشکل خانوادگی دو سه روز پیش حل شد و مشکل شخصی هم دیروز اتفاقات خوبی افتاد که به سمت و سوی حل شدن رفت

امروز که از خواب بیدار شدم حس میکردم بعد مدت ها فشار سنگینی از رو دوشم برداشته شده

حالم خوب بود و شاد بودم

ظهر که شد در عرض چند ثانیه قفسه سینم تنگ شد و حس کردم نمیتونم نفس بکشم به قدری که حتی یک ثانیه هم نمیتونستم محیط کار و تحمل کنم

مرخصی گرفتم و زدم بیرون و کل مسیر سرکار تا خونه رو گریه کردم

خونه که رسیدم دو تا آرام بخش خوردم و خوابیدم ، الان که با حال خوب بیدار شدم و اثری از اون غم سنگین و نفس تنگی نیست دیدم یار برام این پیام و فرستاده

" آدم ها گاهی گریه میکنند نه به خاطر اینکه ضعیف هستند

بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند. "

 

 


همکار محترمی تصمیم گرفته در اعتراض به اتفاق دیروز و اخراج شدن یکی از پرسنل به علت صبحانه خوردن خارج از تایم صبحانه ، آتش به اختیار عمل کنه و دست به اقدامات اعتراضی بزنه 

میگم مثلا چیکار قراره کنی که نشونه اعتراض باشه ؟

میگه مثلا همیشه بین ساعت هشت تا ده صبح یک لیوان چایی میخوردم ، امروز سه تا لیوان خوردم !!!! :| :|


سلام سلام من برگشتم

نمیتونم بگم چقد دلم براتون تنگ شده بود و چقدر کارام زیاد بود و چقدر زیر بار حجم کار زیاد له شدم

ولی بالاخره من زنده ام :دی 

هنوز دو هفته ای از حجم کاری زیاد باقی مونده اما دل این و نداشتم بیشتر از این از اینجا دور بمونم

ممنون از همه دوستای عزیزم که حالمو پرسیدن و نگرانم شدن :*

کلی وبلاگ نخونده و حرف های نگفته هست و حس آدمی و دارم که بعد از یه مسافرت طولانی به خونه برگشته ( یکی نیست بگه بابا کم جوگیر شو،حالا فوقش یک هفته نبودی :| :)))) )

تنها کار مفیدم تو این مدت رفتن به سینما و دیدن فیلم " شبی که ماه کامل شد " بود

نمیتونم حسم رو راجع به فیلم بگم

نمیخوام راجع بهش توضیحی بدم و فیلم رو برای کسایی که هنوز ندیدن اسپویل کنم

فقط میتونم بگم فیلمش فراتر از قشنگ بود ، احساس میکنم یه تیکه از روحم هنوز توی اون فیلم جا مونده و یک بار دیدن اون فیلم کمه

نیاز دارم یک بار دیگه برم و نگاهش کنم

با جرات میتونم بگم سهم خیلی خیلی زیادی از زیبایی فیلم مدیون بازی فوق العاده و بی نهایت تاثیرگذار هوتن شکیبا هست

خلاصه اگر فیلم و ندیدید برید و ببینید

اگر دیدید برای بار دوم برید و ببینید

این فیلم ارزشش و داره :)


* سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام (ضحی 1-2)

* افسوس که هرکس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را که مرا به سخره گرفتی ( یس 30 )

* و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی ( انعام 4 )

* و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام ( انعام 4 )

* و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری ( یونس 4 )

* و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی چیزی از تو بگیرد نمی توانی آن را پس بگیری ( حج 73)

* پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشم هایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید،چه لرزشی ! گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باور میکنی، اما به من گمان بردی ، چه گمان هایی ! ( احزاب - 10 )

* تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد ، پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی که من مهربان ترینم در بازگشتن ( توبه 118 )

* وفتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی ، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی ( انعام 63-64 )

* این عادت دیرینه ات بوده است ،هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای ( اسرا 83 )

* آیا من برنداشتم از پشتت باری که می شکست دوشت را ؟ ( سوره شرح 2-3 )

* غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ ( اعراف 59 )

* پس کجا می روی ؟ ( تکویر 26 )

* پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری ؟ ( مرسلات 50 )

* چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد مرا که می بینی خودت را بگیری ؟ ( انفطار 6 )

* مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده میکنم تا قطره ای باران از خلال آنها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی ، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران ناامیدی تو را پوشانده بود ( روم 48 )

* من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمیدارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی باز می ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی گردانم و تا مرگت که به سویم بازگردی این کار را انجام می دهم ( انعام 60 )

* من همانم که وقتی میترسی به تو امنیت می دهم ( فریش 3 )

* برگرد ، مطمئن برگرد ، تا یک بار دیگر با هم باشیم ( فجر 28 - 29 )

* تا یک بار دیگر دوست داشتن هم را تجربه کنیم ( مائده 54 )

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

از کجا بنر سفارش بدیم و قیمت در بیاریم؟ مدرسه شاد cheshmgir download-new-music11.parsablog.com Learn English with us easily یک وبلاگ برای یک جامعه کرانه ی آبی فروشگاه اینترنتی دوربین استور MUSICLOG